ای گریه، ترا چه شکر گویم؟


کز تست هزار آبرویم

آید همه، بوی آتش دل


هر بار که از جگر ببویم

بیگانه و آشنا به یک بار


دانند که من غلام اویم

ای دیده، به جای اشک خون ریز


یا دست ز دیدنت بشویم!

گفتی که «اسیر کیست خسرو؟»


از غمزه بپرس، من چه گویم؟